حکایتِ بارانِ بی امان است
این گونه که من
دوستت میدارم ...
شوریده وار و پریشان باریدن
بر خزه ها و خیزابها
به بیراهه و راهها تاختن
بیتاب ٬ بیقرار
دریایی جستن
و به سنگچین باغ بسته دری سر نهادن
و تو را به یاد آوردن
حکایت بارانی بیقرار است
این گونه که من دوستت میدارم ...
"محمد شمس لنگرودی"
+ نوشته شده توسط در سه شنبه بیست و چهارم مرداد ۱۳۹۶ و ساعت 15:29 |
خاموشی ستاره...
ما را در سایت خاموشی ستاره دنبال می کنید
برچسب : حکایتِ,بارانِ,امان,است, نویسنده : qamoshisetareo بازدید : 11 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 12:21